سلام.
ميدونم.
همه چيو...
همه ي چيزايي رو كه تو گفتي تو گفتي رو ميدونم...
در واقع كسي اينارو بهم نگفته اما خودم حدس همه ي اينارو ميزدم...
اما...................................
مريم.. من چي كارش كنم..؟
يعني چيكار ميتونم بكنم...
به خدا من همه ي تلاشم رو گذاشتم تا ازم دل بكنه.....
اما بهتر نشد كه هيچ.. بدتر هم شد.....
روز به روز داره وابستگيش به منه خر بيشتر ميشه......
اگه يهو ولش كنم و همه ي اين ماجراها رو به اخر برسونم شك نكن كه ازم متنفر خواهد بود... كه اين هم برام قابل قبوله...اما ميترسم به جاي نفرت اين عشق لعنتيش چند برابر بشه..... خيلي ميترسم.... خيلي...................
اما مطمعنم اگه بهم فرصت داده بشه ميتونم همه چي رو خيلي خوب به اخر برسونم اما ميترسم كه تا اون موقع خيلي دير بشه....
مرنم فقط يه خواهش......
.
كمكش كن..........
در واقع.. كمكم كن........ خواهش...