سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریاد بر تو ای عشق

گل مریم

باد سرد خزانی گلبرگهای گل مریم را به آهستگی تکان داد.مریم ناله کنان خبر دوری خود را همراه باد خزانی به گوش بلبل شیدا,آن عاشق مهجور فرستاد.پرنده زیبا با دل کوچک و پُر طپش خود,جسم نحیف و بی رمقش را به مریم رساند و ناله و زاری را آغاز کرد:ای جفا پیشه این چه وقت دوری کردن است؟من چگونه درد هجران تو را تحمل کنم؟ بیچاره گل مریم,شبنم خزانی را از دیده فرو بارید و به دلداری از بلبل شیدا پرداخت و گفت:هنوز چند صباحی از وقت وصال باقی مانده است و تو میتوانی دمی کوتاه از مصاحبت من لذت ببری.دقایقی چند نگذشته بود که باغبان پیر با صورتی چروکیده و ابروان سپیدهِ پر پشت,درحالی که از شدت تاثر,چین و چروک صورتش دو چندان شده بود,زمزمه کنان پیش آمده و در حالیکه کارد تیز و بُران خود را در برابر دیدگان دریده و اشک آلود عاشق,بر گردن ظریف معشوقه گذاشته بود پاسخ داد:عمر تو با سپری شدن بهار پایان پذیرفته و من تاب و توان ندارم که مرگ تدریجی تو را تماشا کنم.به این جهت از گلستان خزان شده دورت میکنم و از معشوقت جدا میکنم و به کسی که میخواهد تو را به دخترک زیبا رُخ شوخ چشمی هدیه کند تسلیم میکنم.باغبان دسته گل مریم را به من داد.ولی هنوز در فراق بلبل,شبنم های خزانی از چهره گل بر دستهای من چکید و مرا یاد اشگ های گرمی که شبی او از دیدگان زیبایش افشاده بود,میافکند.نگاهی به گلستان کردم,باغبان پیر در ان دوردست ها مشغول کندن چاله کوچکی بود و با خود میگفت:ای بلبل زیبا,ای عاشق بیچاره,تو نیز در دل خاک سرد,مانند هزاران عاشق ناکام دیگر,به خواب ابدی فرو رفتی...

قلب-عشق